نیکانیکا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

نیکا فرشته کوچولو

بدون عنوان

دختر ناز و خوشگلم سلام ببخشید که اینقدر دیر به دیر میام و برات مینویسم از وقتی 3 سالت کامل شده و رفتی تو 4 سال خیلی خیلی رفتارت عوض شده و عاقل تر شدی تا اونجایی که من و بابا از بعضی حرفها و کارهات چشمامون گرد میشه اینجوری دوشنبه چون بابا ماشین رو نبرده بود سر کار من بهت گفتم که نیکا جون مامانی میخوام رانندگی کنم و بریم مهدکودکت از اونجایی که من خیلی کم ماشین رو میشینم تو اصلا رانندگی من رو یادت نبود.گفتی باشه و رفتی تو ماشین نشستی و من در رو باز کردم با احتیاط از در خونه بیرون اومدم و تو کاملا متوجه احتیاطم شدی و گفتی مامان جون من میترسم تو رانندگی کنی پیاده بریم و من از خوشحالی اینکه تو چقدر عاقلانه احساسم رو از چشمام خوندی خندم گرفت و گفتم...
30 مرداد 1392

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان این روزهای ٣ سالگی شما برامون خیلی شیرینه همیشه با حرفات با کارات غافلگیرمون میکنی همیشه از این شیرینیهای زندگیم با مامانم و بابام صحبت میکنم و بهت افتخار کلی کلمات انگلیسی یاد گرفتی و همچنین نقاشی هر دو تا رو تو مهد خودت کلاس میری و مربیت خیلی ازت تعریف میکنه گلکم چند روز پیش با هم رفتیم کلاس بدمینتون برای من و تو که اولین بار بود سالن ورزشی میدیدی خیلی خوشت اومد و همش دوست داشتی من باهات بازی کنم یکم باهم بازی کردیم بعد خودت رفتی یه دخترکوچولو که اونم با مامانش اومده بود ولی از شما بزرگتر بود رو پیدا کردی و باهاش بازی کردی فدای اون دستای کوچولوت برم که به اندازه خودت خیلی خوب بازی میکنی بعد هم کفشت رو میکندی و روی صندلی ...
4 مرداد 1392

کلمات شیرین کودکانه

در 2 سال و نیمه گیت به رعد و برق میگفتی برگ و برگ و حالا میگی رعد و برگ میخوای بگی پام درد گرفت میگی پامن درد گرفت و من عااااااااشق پامن گفتنتم تازه که حرف اومده بودی به گیتا میگفتی دیتا چون گ رو نمیتونستی بگی و حالا تو سه سالگی ق رو نمیتونی تلفظ کنی و بجاش میگی گ به تخم مرغ میگی ترم گ (با همون آوای تخم مرغ) به رنگارنگ میگی رنگ و رنگ و من اونموقع با تمام  وجودم میخوام بخورمت به کبریت میگی کربیت به قاشق میگی گاشگ وقتی خرابکاری میکنی و ما دعوات میکنیم گریه میکنی و میگی من ناراحت شدم شما منو ناراحت کردین. به هواپیما میگی هب پیما به مبل میگی ملب به سی دی میگی شی دی. به مهربون میگفتی مرهبون ولی حالا تو ٣ سالگی ...
4 مرداد 1392
1